نهجالبلاغه گزیدهای از خطبهها، نامهها و سخنان کوتاه علی ابن ابیطالب است که شخصی به نام سید رضی در قرن چهارم هجری قمری براساس ذوق ادبی خویش از نامهها و خطبه های علی فراهم آورده است
اشخاص در نهجالبلاغه
عیسی
در نهجالبلاغه عیسی بن مریم پیامبر مسیحیان با ویژگی ساده زیستی، قناعت و دنیاگریزی یاد شده است. در خطبه ۱۵۹ نهج البلاغه مسیح این گونه توصیف شده است:۱۱۱۲
«و اگر میخواهی درباره عیسی علیه السّلام بگو که سنگ را بالش سر قرار میداد، و جامه زبر و خشن میپوشید، و غذای غیرلذیذ میخورد. نان خورشش گرسنگی، و چراغ شب تارش ماه، و سرپناهش در زمستان مشرق و مغرب زمین، و میوه و سبزی اش گیاهی بود که زمین برای چهارپایان می رویانید. نه زنی داشت که او را فریفته خود کند، نه فرزندی که او را به غصّه بنشاند، نه ثروتی که او را از آخرت بازدارد، و نه طمعی که او را به خواری اندازد. مرکب او دو پایش، و خدمتکارش دو دستش بود.»
موسی
در نهجالبلاغه از موسی بن عمران چندین بار یاد شده است. در خطبهای، علی بن ابی طالب برای بیان موضوعی، موسی را مثال میآورد و در خطبهای دیگر از موسی به عنوان مقتدای انسان ها یاد می کند.
خطبه ۴
در خطبه چهارم این کتاب، علی بن ابی طالب برای بیان موضوعی، موسی را مثال میآورد: «آن که از پیروی من بازماند عقل از سرش پریده است. از زمانی که حق را به من نمایاندند در آن تردید ننمودم. (پس وحشتم از خودم نیست، چنانکه) موسی بر خودش نترسید، وحشتش از پیروزی جهّال و حکومتهای گمراه بود. امروز ما و شما بر سر دوراهی حق وباطلیم (ما حقّیم وشما باطل). کسی که اطمینان به وجود آب دارد تشنه نمیماند.»۱۳
خطبه ۱۵۹
در این خطبه علی بن ابی طالب پس از ستایش پیامبر اسلام و بیان الگو بودن وی، میگوید: «اگر بخواهی شخص دومی را مقتدا قرار دهی این است موسی کلیم اللّه ـ که درود خدا بر او ـ آنجا که گفت: «پروردگارا، به آنچه به من از خیر عطا کنی نیازمندم.» به خدا سوگند چیزی جز نانی که تناول کند از خدا نخواست، زیرا مدتی بر اثر نداری گیاه زمین میخورد، تا جایی که سبزی گیاه به خاطر لاغری و کمی گوشت در بدنش از پرده نازک شکمش نمایان بود.»۱۴
خطبه ۱۸۱
در این خطبه این موضوع که موسی با خدا (مستقیم) سخن میگفت، یادآوری شده است.۱۵
خطبه ۲۳۴
در این خطبه، علی بن ابی طالب از سادگی و فروتنی موسی در مقابل فرعون میگوید: «موسی بن عمران همراه برادرش هارون ـ درود خدا بر آنان ـ وارد بر فرعون شدند در حالی که تن پوشی از پشم به تن داشتند، و هر یک را عصایی در دست بود.»۱۶
گزیده سخنان مشکل شماره ۳۱۷
این سخن درباره مکالمه علی بن ابی طالب و برخی مردم یهود است که به وی گفتند: شما مسلمانان هنوز پیامبرتان را دفن نکرده بودید که در بارهاش دچار اختلاف شدید. و نخستین امام شیعیان به یهودیان گفت: ما نسبت به آنچه از او رسیده بود اختلاف کردیم نه درباره شخص او، ولی شما هنوز پایتان از آب دریا خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید: برای ما از بت خدایی قرار داده چنانکه اینان را خدایانی است، موسی گفت: شما مردمی نفهم هستید.»۱۷
طلحه
طلحه پسر عبیدالله از صحابی پیامبر اسلام است. در نهج البلاغه درباره وی اشاراتی شده است.
خطبه ۴
بعد از کشته شدن طلحه و زبیر در جنگ جمل علی بن ابی طالب این خطبه را ایراد کرد:
«در عرصه تاریکیها به کمک ما هدایت یافتید، و به اوج برتری رسیدید، و از شب تاریک درآمدید. گران باد گوشی که ندای نصیحت را نشنود، و آن که آوای بلند گوشش را کر نموده چگونه صدای ملایم مرا بشنود؟! آرام باد قلبی که از خوف خدا از ضربان بازنمی ایستد. پیوسته در انتظار عواقب عهدشکنی شما بودم، و علامت فریب خوردگان را در چهره شما میدیدیم. چشم پوشیم از شما به خاطر پنهان بودنتان زیر لباس دین بود، در حالی که نور قلبم مرا از پنهان شما خبر میداد. کنار مسیر گمراه کننده ایستادم تا شما را به راه حق آرم، آن زمان که جمع میشدید و راهنما نداشتید، و برای آب هدایت چاه میکندید و به آب نمیرسیدید.»
خطبه ۳۱
در این خطبه قبل از جنگ جمل هنگامی که عبدالله بن عباس را نزد زبیر فرستاد تا او را به نظم و اطاعت حضرت بازگرداند، به وی سفارش کرد: «با طلحه ملاقات مکن، زیرا او را همچون گاوی بینی که شاخش را روی گوشش کج کرده، بر مرکب چموش سوار میشود و میگوید رام است.
خطبه ۱۳۷
در خطبه ۱۳۷ علی بن ابی طالب درباره طلحه و زبیر میگوید: «به خدا قسم نتوانستند گناهی را به من نسبت دهند، و بین من و خودشان انصاف ندادند، اینان حقّی را میخواهند که خود ترک کردند، و خونی را میطلبند که خود ریختند. اگر در ریختن آن خون همدستشان بودم آنان نیز نصیب داشتند، و اگر من در کار نبودم و کار دست خودشان بود پس باید از خودشان خونخواهی کنند، و نخستین عدل آنان در حکم این است که علیه خود حکم کنند. قطعاً مرا در کار خود بصیرت است، مسألهای را بر کسی مشتبه نکرده و هیچ امری هم بر من مشتبه نیست. اینان همان قوم ستمکارند که در میانشان لجن و زهر عقرب و شبهه تاریک است. و قطعاً حق روشن است، و باطل از ریشه برطرف شده، و زبانش از تحریک بریده. به خدا قسم برای آنان حوضی را پر خواهم کرد که آب آن را خودم خواهم کشید، آنان از آن حوض سیراب بیرون نشوند، و جای دیگر هم آب نخواهند خورد.»
همچنین در ادامه در این خطبه آمده است:
«برای بیعت بامن مانند شترهای مادهای که به جانب بچههای خود روند روی آوردید، فریاد میزدید: بیعت بیعت. دستم را بستم باز کردید، دستم را عقب بردم کشیدید. خدایا، طلحه و زبیر با من قطع رحم کردند و بر من ستم روا داشتند، و بیعتم را شکستند، و مردم را بر من شوراندند. پس آنچه را ایشان بستهاند بگشا، و آنچه را تابیدهاند محکم مکن، و برای آنان در آنچه آرزو کردند و به اجرا گذاشتند بدی ارائه کن. من پیش از جنگ توبه آنان را خواستم، و پیش از حادثه انتظار بازگشتشان را کشیدم، ولی آنان نعمت را خوار شمردند، و عافیت را رد کردند.»
خطبه ۱۴۸
طلحه و زبیر هر یک حکومت را برای خود امید داشت، و به سوی خود میگرداند نه دوست خویش، آن دو نفر به سوی خدا نه به ریسمان محکمی چنگ میزنند، و نه به وسیلهای به او تقرّب میجویند، هر یک نسبت به دوستش کینهای در دل دارد، و به همین زودی پرده از این حقیقت برداشته میشود. به خدا قسم اگر به آنچه بخواهند برسند این جان آن را نابود میکند، و آن این را از میان برمی دارد. گروه ستمگر به پا خاستهاند، دراین میان جمعیتی که به حساب حق کار میکنند کجایند؟ در حالی که راههای دین بر آنها روشن است، و پیش از این وقوع این حادثه را به آنان خبر دادهاند. برای هر ضلالتی سببی است، و هر عهدشکنی را شبههای است. سوگند به خدا من مانند کسی نیستم که صدای بر سر و سینه کوبیدن و فریاد خبردهنده مرگ را بشنود و دیده گریان را مشاهده نماید و از آن عبرت نگیرد.
خطبه ۱۷۱
از این خطبه است درباره اصحاب جمل به سوی جنگ بیرون شدند در حالی که حرم رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را همچون کنیزی که برای فروش میبرند به دنبال خود کشاندند و او را با خود به سوی بصره روان ساختند، طلحه و زبیر زنان خود را در خانه نشاندند و همسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله را در برابر تماشای خود و دیگران گذاشتند، آن هم در میان لشگری که مردی از آنان نبود.
کاسه متعلق به قرن سوم هجری قمری که در نیشابور یافت شده است و در موزه رضا عباسی واقع در خیابان شریعتی شهر تهران نگهداری میشود. این کاسه منقوش به جملهای از نهج البلاغه است که با خط کوفی نگاشته شده است.
عمرو عاص
عمر و عاص وزیر معاویة بن ابیسفیان بود و در سیاست و تصمیم گیری ها به وی کمک می کرد. وی در نهج البلاغه در خطبه های مختلف مورد نکوهش علی بن ابی طالب قرار گرفته است.
نامه به عمرو عاص
علی بن ابی طالب در نامه ای به وی مینویسد: «تو دینت را تابع دنياى کسى نمودى كه گمراهيش معلوم، و پرده حيايش دريده شده، شخص بزرگوار را در مجلس خود بد مى گويد، و عاقل را با آميزش خود نادان مى نمايد. قدم به جاى قدمش گذاشتى، و بخشش او را درخواست نمودى، همچون سگى كه به دنبال شير رود.»۱۸
خطبه ۲۶
در این خطبه آمده است که عمر و عاص با معاویه بیعت نکرد مگر آنکه شرط کرد تا برای بیعت درهم و دینار فراوان بگیرد.۱۹
خطبه ۶۸
در این خطبه علی بن ابی طالب از شایستگی هاشم بن عتبه برای فرمانداری مصر می گوید و بر این نکته اشاره دارد که اگر هاشم بن عتبه حکمران مصر شود فرصتی برای عمر وعاص و لشکریانش باقی نمیماند.۲۰
خطبه ۸۴
«شگفتا از عمرو عاص پسر نابغه میان مردم شام گفت که من اهل شوخی و خوشگذرانی بوده، و عمر بیهوده میگذرانم حرفی از روی باطل گفت و گناه در میان شامیان از انتشار داد، مردم آگاه باشید بدترین گفتار دروغ است. عمرو عاص سخن میگوید، پس دروغ میبندد، وعده میدهد و خلاف آن مرتکب میشود، در خواست میکند و اصرار میورزد، اما اگر چیزی از او بخواهند، بخل میورزد، به پیمان خیانت میکند، و پیوند خویشاوندی را قطع مینماید، پیش از آغاز نبرد در هیاهو و امر و نهی بی مانند است تا آنجا که دستها به سوی قبضه شمشیرها نرود. اما در آغاز نبرد، و برهنه شدن شمشیرها، بزرگترین نیرنگ او این است که عورت خویش آشکار کرده، فرار نماید. آگاه باشید به خدا سوگند که یاد مرگ مرا از شوخی و کارهای بیهوده باز میدارد، ولی عمرو عاص را فراموشی آخرت از سخن حق باز داشته است، با معاویه بیعت نکرد مگر بدان شرط که به او پاداش دهد، و در برابر ترک دین خویش، رشوهای تسلیم او کند.»۲۱
خطبه ۱۲۷
در این خطبه علی بن ابی طالب از حکمیت و علل پذیرش آن سخن می گوید. «اگر به آن دو نفر (ابو موسى و عمرو عاص) رأى به داورى داده شد، تنها براى اين بود كه آنچه را قرآن زنده كرد زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خواند، بميرانند، زنده كردن قرآن اين است كه دست وحدت به هم دهند و به آن عمل نمايند، و ميراندن، از بين بردن پراكندگى و جدايى است، پس اگر قرآن ما را به سوى آنان بكشاند آنان را پيروى مىكنيم، و اگر آنان را به سوى ما سوق داد بايد اطاعت كنند. پدر مباد شما را من شرّى براه نيانداخته، و شما را نسبت به سرنوشت شما نفريفته، و چيزى را بر شما مشتبه نساختهام، همانا رأى مردم شما بر اين قرار گرفت كه دو نفر را براى داورى انتخاب كنند، ما هم از آنها پيمان گرفتيم كه از قرآن تجاوز نكنند، امّا افسوس كه آنها عقل خويش را از دست دادند، حق را ترك كردند در حالى كه آن را به خوبى مىديدند، چون ستمگرى با هوا پرستى آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پيش از داورى ظالمانهشان با آنها شرط كرديم كه به عدالت داورى كنند و بر أساس حق حكم نمايند، امّا به آن پاى بند نماندند.»۲۲
خطبه ۱۷۷
علی بن ابی طالب در این خطبه از خیانت حکمین پس از نبرد صفین صحبت می کند. «رأى جمعيّت شما در صفین يكى شد كه دو مرد را به داورى برگزينند (ابو موسى اشعرى، عمرو عاص) و از آن دو پيمان گرفتيم كه در برابر قرآن تسليم باشند، و از آن تجاوز نكنند و زبان آن دو با قرآن و قلبهايشان پيرو كتاب خدا باشد. امّا آنها از قرآن روى گردان شدند، حق را آشكارا مىديدند و ترك گفتند، كه جور و ستم، خواسته دلشان، و كجى و انحراف در روش فكريشان بود. در صورتى كه پيش از صدور رأى زشت و حكم جائرانه، با آنها شرط كرده بوديم كه به عدل حكم كرده و به حق عمل كنند. ما به حقّانيت خود ايمان داريم در حالى كه آن دو از راه حق بيرون رفتند و حكمى بر خلاف حكم خدا صادر كردند.»۲۳
خطبه ۱۸۰
در این خطبه علی بن ابی طالب پس از نکوهش مردم کوفه و شکوه از آنان در انتهای خطبه می گوید «سوگند به خدا چه نادان مردمی که رهبر آنان معاویه و آموزگارشان پسر نابغه (عمر و عاص) باشد.»۲۴
خطبه ۲۳۸
این خطبه در خصوص حکمیت است «آگاه باشيد كه شاميان در انتخاب حكم، نزديكترين فردى را كه دوست داشتند برگزيدند، و شما فردى را كه از همه به ناخشنودى نزديكتر بود انتخاب كرديد، همانا سر و كار شما با عبد اللّه پسر قيس است كه مىگفت: «جنگ فتنه است بند كمانها را ببرّيد و شمشيرها را در نيام كنيد» اگر راست مىگفت پس چرا بدون اجبار در جنگ شركت كرده و اگر دروغ مىگفت پس متّهم است. براى داورى. عبد اللّه بن عباس را رو در روى عمر و عاص قرار دهيد، و از فرصت مناسب استفاده كنيد، و مرزهاى دور دست كشور اسلامى را در دست خود نگه داريد، آيا نمىبينيد كه شهرهاى شما ميدان نبرد شده و خانههاى شما هدف تيرهاى دشمنان قرار گرفته است.»۲۵
عثمان
عثمان بن عفان خلیفه سوم اهل سنت میباشد. در نهجالبلاغه در رابطه با او مطالبی آمدهاست که در این نوشتار به آن اشاره شدهاست. اسراف، پارتی بازی خویشاوندی و شکم پرستی از مواردی است که در نهج البلاغه به عثمان نسبت داده شدهاست. دلیل به قتل رسیدن عثمان و خونخواهی دیگران برای او و همچنین گلایه و انتقاد مسلمانان از عثمان در نزد علی از دیگر مواردی است که در نهج البلاغه در رابطه با عثمان ذکر شدهاست.۲۶
خطبه ۱۵
این خطبه در رابطه با برگرداندن املاک بیت المال است که عثمان با تمایل خودش به دیگران بخشیده بود. در این خطبه آمده است: «به خدا قسم اگر آن املاک را بیابم به مسلمین برمی گردانم گرچه مهریه زنان شده باشد، یا با آن کنیزها خریده باشند.»۲۷
خطبه ۳ (شقشقیه)
نوشتار اصلی: خطبه شقشقیه
علی بن ابی طالب در این خطبه از اسراف و حیف و میل بیت المال توسط عثمان و گروهی از بنی امیه سخن به میان میآورد. امام اول شیعیان و خلیفه چهارم اهل سنت در خطبه شقشقیه در رابطه با عثمان میگوید :
تا سومی (عثمان بن عفان) به حکومت رسید که برنامهای جز انباشتن شکم و تخلیه آن نداشت، و دودمان پدری او (بنی امیه) به همراهی او برخاستند و چون شتری که گیاه تازه بهار را با ولع میخورد به غارت بیت المال دست زدند، در نتیجه این اوضاع رشته اش پنبه شد، و اعمالش کار او را تمام ساخت، و شکمبارگی سرنگونش نمود.۲۸
خطبه ۲۲
نوشتار اصلی: جنگ جمل
در خطبه ۲۲ علی بن ابی طالب به شناسایی ناکثین (اصحاب جمل) میپردازد. در جنگ جمل نخست طلحه و زبیر در مدینه با علی بیعت کردند و بعد از مدت اندکی بیعت خود را شکستند و به سوی مکه روانه شدند، در آنجا پس از دیدار عایشه همسر پیامبر اسلام، مردم را به خونخواهی عثمان تحریک نمودند و با حدود ۳۰۰۰ نفر به سمت بصره حرکت نمودند. علی بن ابی طالب در رابطه با خونخواهی عثمان در این خطبه آوردهاست:
آنها خونی را میجویند که خود ریختهاند. اگر در این خونریزی همکارشان بودم پس خودشان هم از این خونریزی نصیب دارند، و اگر بدون دخالت داشتن من خود عهده دار آن بودند عقوبتی جز بر آنان نیست، و بزرگترین دلیلشان به ضرر خود آنهاست. از پستانی که خشک شده شیر میخواهند.۲۹۳۰
خطبه ۳۰
این خطبه در رابطه با قتل عثمان بن عفان میباشد. در این خطبه نهجالبلاغه در خصوص اسراف عثمان و یاری کردن و یا یاری نکردن او در قتل عثمان سخن آمدهاست:
اگر به کشتن عثمان امر کرده بودم قاتلش بودم، و اگر نهی کرده بودم یارش بودم. البته کسی که او را یاری داد نمیتواند بگوید من از کسی که او را یاری نداد بهترم. و آن که او را یاری نداد نمیتواند بگوید آن که یاریش کرد از من برتر است. من وضعش را در چند جمله برای شما خلاصه میکنم: او به جور و اسراف حکومت راند، و شما هم بیش از حد بیتابی کردید. برای خدا حکم حقّی است درباره او که جور و اسراف داشت، و برای شما که خارج از حد عمل کردید.۳۱
خطبه ۷۳
این خطبه درباره خلافت بر مسلمین است. این سخنان را هنگامی ایراد کرد که شورای خلافت قصد بیعت با عثمان را کرد. در این خطبه آمده است: «شما می دانید که من به حکومت از دیگران شایسته ترم، و به خدا قسم آن را رها میکنم تا وقتی که امور مسلمین سالم بماند، و ستمی در برنامه امت جز بر من روی ندهد رها میکنم به امید پاداش و فضل آن، و اِعراض از زر و زیور دنیا که شما نسبت به آن دچار رقابت شدهاید.»۳۲
خطبه ۱۳۵
وقتی بین علی بن ابی طالب و عثمان بن عفان مشاجرهای درگرفت، مغیرة بن اخنس به عثمان گفت: «من در برابر او برای دفاع از تو کافی هستم.» علی بن ابی طالب نیز پاسخ داد: «ای فرزند طرد شده نسل بریده، و فرزند درختی که ریشه و شاخه ندارد، تو خود را هماورد من می دانی؟ سوگند به خدا که خداوند عزیز نکرده آن را که تو یارش باشی، و برپا نمیایستد آن که تو او را به پا داری. از این مجلس بیرون شو، خدا خیر را از تو دور کند،»۳۳
خطبه ۱۶۳
در خطبه ۱۶۳ به هنگامی که مردم نزد علی بن ابی طالب آمدند و از رفتار و اعمال عثمان بن عفان شکایت کردند و درخواست داشتند از طرف آنان با عثمان وارد گفتگو شود و بخواهد که رضایت مردم را جلب کند. پس علی بن ابی طالب نزد عثمان رفت و به او گفت:
مردم به دنبال من هستند، و مرا بین خود و تو واسطه قرار دادهاند، به خدا قسم نمیدانم با تو چه بگویم؟ چیزی را نمیدانم که تو از آن بی خبر باشی، و به چیزی که ندانی تو را دلالت نمیکنم، تو میدانی آنچه را ما میدانیم، به چیزی سبقت نگرفتهایم که تو را به آن آگاهی دهیم، در پنهان به کاری نپرداختهایم که آن را به تو برسانیم، آنچه ما دیدهایم تو هم دیدهای، و آنچه ما شنیدهایم تو هم شنیدهای، و با رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله مصاحبت داشتی چنانکه ما مصاحبت داشتیم. پسر ابوقحافه (ابابکر) و پسر خطّاب (عمر) از تو به عمل به حق سزاوارتر نبودند، تو به رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله از نظر خویشاوندی از آن دو نزدیک تری، و از دامادی او به جایی رسیدی که آن دو نفر نرسیدند. پس خدا را در حفظ جانت، که سوگند به خدا کور نیستی تا بینایت کنند، و جاهل نیستی تا دانایت نمایند، راهها آشکار است، و نشانههای دین برپاست.۳۴
خطبه ۱۶۷
این خطبه بعد از خلافت علی بن ابی طالب ایراد شده است. پس از این که مردم با علی بن ابی طالب بیعت کردند به وی گفتند چه خوب بود اگر آنان را که در کشتن عثمان شرکت داشتند کیفر میدادی. و وی پاسخ آنان را در این خطبه داد.۳۵
خطبه ۱۷۳
این خطبه درباره طلحه بن عبیدالله و قتل عثمان است.۳۶
خطبه ۲۳۵
عبداللّه بن عباس در زمانی که عثمان در محاصره بود نامهای از جانب او به محضر علی بن ابی طالب آورد مبنی بر این که وی از مدینه خارج شود و به زمین خود در ینبع برود تا هیاهوی مردم برای پیشنهاد خلافت به حضرت آرام گردد، این برای بار دوم بود که از علی بن ابی طالب چنین درخواستی داشت، نخستین امام شیعیان در پاسخ عثمان آورد: «عثمان خواستهای جز این ندارد که مرا به مانند شتر آبکش با دلْو قرار دهد، بیایم و بروم، پیش از این فرستاد که از مدینه بیرون روم، دوباره فرستاد که بازگردم، الان هم فرستاده که خارج شوم! به خدا قسم به اندازهای از او دفاع کردم که ترسیدم آلوده به گناه شده باشم.»۳۷
خطبه ۲۴۰
در سال ۳۳۵ قمری زمانی که عثمان را محاصره کردند، ابن عباس را فرستاد تا به علی خبر دهد تا در مدینه نباشد و به باغات ینبع (محلی در اطراف مدینه) برود، که مردم به نام او شعار ندهند و نام او را برای خلافت کمتر برند، علی بن ابی طالب نیز رفت. وقتی عثمان نیاز شدید به یاری پیدا کرد دوباره پیغام داد و علی به مدینه برگشت. این بار دوباره ابن عباس را فرستاد که علی از مدینه خارج شود.
علی بن ابی طالب در این هنگام به ابن عباس خطاب کرد: ای پسر عباس، عثمان جز این نمیخواهد که مرا سرگردان نگهدارد، گاهی بروم، و زمانی برگردم، یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم، دوباره خبر داد که باز گردم، هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند، آنقدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم.۳۸
نامه ۱
این نامه به مردم کوفه و در خصوض آگاه کردن آن مردم از وضع عثمان است. در بخشی از نامه آمده است «... شما را از وضع عثمان آگاه میکنم چنانکه شنیدنش چون دیدنش باشد: مردم از او (عثمان) عیب جویی کردند، و من فردی از مهاجران بودم که اکثراً از او میخواستم رضای مردم را جلب کند و کمتر در پی سرزنشش بودم. سبک ترین برنامه طلحه و زبیر درباره او تندروی، و نرم ترین کارشان فشار آوردن به او بود، عایشه هم به ناگهان در حق او خشم گرفت، آن گاه عدهای برکشتن وی مهیّا شدند و او را کشتند، و مردم بدون اکراه و اجبار، بلکه از روی میل و اختیار با من بیعت کردند ...»۳۹۴۰
نامه ۶
این نامه به معاویه نوشته شده است. در نامه آمده است: «آن مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند با همان شرایط و مقررات با من بیعت کردند، حاضر را حقّی نیست که غیر را اختیار کند، و غایب را نمیرسد که آن را قبول نکند. شورا برای مهاجرین و انصار است. اگر بر مردی در خلافت اجتماع کردند و او را پیشوا نامیدند خداوند به آن راضی است، بنابراین اگر کسی از فرمان اهل شورا با انکار و بدعت بیرون رود او را به آن برمی گردانند، و اگر فرمان آنان را نپذیرد با او به خاطر پیروی از غیر راه اهل ایمان میجنگند، و خداوند بر گردن او نهد آن را که خود بر عهده گرفته (یعنی عذاب دوزخ را). به جان خودم سوگند ای معاویه، اگر با دیده عقل نظر کنی نه از روی هوا و هوس، خواهی یافت که من از همه مردم از خون عثمان مبرّاترم، و خواهی دانست که از آن گوشه گرفتم، مگر آنکه مرا متّهم کنی، پس هر اتهامی که به نظرت میرسد وارد آر.»۴۱۴۲
نامه ۱۰
در این نامه معاویه از امام اول شیعیان میخواهد تا قاتلان عثمان را به وی تحویل دهد. علی بن ابی طالب در پاسخ آورد: «در این مسأله فکر کردم دیدم مرا میسّر نیست آنان را به سوی تو یا غیر تو فرستم. به جان خودم سوگند اگر از گمراهی و اختلاف دست برنداری، به همین زودی آنان را خواهی شناخت که به دنبال تو برآیند، و از این دنبال کردنشان در بیابان و دریا و کوه و دشت تو را به زحمت بیندازند، و این دنبال کردنی است که تو را ناراحت و آزرده کند، و زیارتی که دیدارش تو را شاد ننماید. سلام بر آن که اهل اسلام است.»۴۳۴۴
عمر
عمر بن خطاب خلیفه دوم اهل سنت میباشد. در نهجالبلاغه در رابطه با او مطالبی آمدهاست که در این نوشتار به آن اشاره شدهاست. پیش از جنگ اسلام با ایران و روم، علی بن ابی طالب طرف مشورت با عمر بن خطاب قرار میگیرد. علی بن ابی طالب در خطبه شقشقیه از عمر بن خطاب در خصوص ماجرای خلافت شکوه میکند و از او با صفات خشن، سختگیر و پوزش طلب یاد میکند.۴۵
نقد عمر
خطبه شقشقیه (خطبه ۳)
نوشتار اصلی: خطبه شقشقیه
علی بن ابی طالب در این خطبه از عمر بن خطاب در خصوص ماجرای خلافت شکوه میکند. و در رابطه با او میگوید:
سرانجام اولی (ابابکر) حکومت را به دست کسی سپرد که مجموعهای از خشونت، سختگیری، اشتباه و پوزش طلبی بود. و در ادامه اضافه میکند: سوگند به خدا مردم در حکومت دومی (عمر بن خطاب)، در ناراحتی و رنج مهمی گرفتار آمده بودند و دچار دوروییها و اعتراضها شدند و من در این مدت طولانی محنت زا و عذاب آور، چارهای جز شکیبایی نداشتم. تا آن که روزگار عمر هم سپری شد. سپس عمر خلافت را در گروهی قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان میباشم پناه بر خدا از این شورا.۴۶
خطبه ۱۳۴
خطبه ۱۳۴ در رابطه با راهنماییهای علی بن ابی طالب به عمر بن خطاب است. این رهنمودها در خصوص جنگ مسلمانان با سپاه روم است. ۴۷
خطبه ۱۴۶
این خطبه در رابطه با راهنماییهای علی بن ابی طالب به عمر بن خطاب است. این رهنمودها در خصوص جنگ مسلمانان با سپاه ایرانیان است. ۴۸
ابهام در تعریف عمر
خطبه ۲۲۸
در خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه علی ابن ابی طالب از یکی از صحابه و یاران خود تعریف و تمجید کرده و صفاتی نیکو در وصف او به زبان میآورد. در این خطبه نام مستقیم عمر ذکر نشده و اصطلاح فلان آورده شدهاست. برخی از مفسرین و محققین همانند دکتر علی شریعتی و مفسرین اهل سنت مثل ابن ابی حدیداین خطبه را درباره عمر بن خطاب می داند اما گروهی دیگر به ویژه شیعیان این خطبه را در ستایش عمر نمیدانند. ۴۹ ۵۰۵۱۵۲۵۳۵۴
ابوبکر
در نهج البلاغه در خطبههای ۳ و ۱۶۴ به ابوبکر بن ابی قحافه نخستین خلیفه اهل سنت اشاره شده است.
خطبه ۳
نوشتار اصلی: خطبه شقشقیه
در خطبه شقشقیه علی بن ابی طالب از ابوبکر بن ابی قحافه شکوه میکند و اشاره میکند که جامه خلافت نمیبایست بر تن او پوشیده میشد. در ادامه این خطبه اشاره میشود که ابوبکر خلافت را پیش از مرگش به عمر بن خطاب سپرد. در این خطبه علی بن ابیطالب میگوید شگفتا ابوبکر در دوران زندگی خود از مردم میخواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هنگام مرگ خلافت را به عقد دیگری در آورد. بعد از آن علی میگوید هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهرهمند شدند.۵۵۵۶
خطبه ۱۶۴
در خطبه ۱۶۴ که در آن علی بن ابوطالب، عثمان بن عفان را اندرز میدهد در قسمتی از خطبه اشاره میکند که عمر بن خطاب و ابوبکر بن ابی قحافه از عثمان در عمل به حق برتر نبودند
